زندگى پر جاذبه و افتخار آفرین پیشواى آزادى سراسر نور است و روشنایى، آگاهى بخش است و روشنگرى، خردمندى است و خردورزى، درایت است و نو اندیشى، بیدارگرى است و غفلت زدایى، آموزش است و پرورش، تدبیر است و تربیت، هدفدارى است و آرمانخواهى، توحیدگرایى است و اخلاص، نماز است و نیایش، بندگى خداست و آزادگى از همه قید و بندهاى دست و پاگیر، وقار است و متانت، گذشت است و ایثار، ادب است و کرامت، همت است و سخاوت، بخشندگى است و دگر دوستى، صراحت است و صداقت، امانت است و وفا، عشق است و صفا، شکیبایى قهرمانانه است و پایدارى، بردبارى پیامبرانه است و جوانمردى، احساس مسئولیت است و خیرخواهى، بشر دوستى است و مردمنوازى، دعوت به زندگى شرافتمندانه است و منش انسانى، ژرفنگرى است و راهگشایى، کمال است و جمال و ...
امّا در میان این گلها و گل بوتههاى عطرآگین و جان پرور، شاهکار شگرف عاشورا و حرکت عدالتخواهانه و قهرمانانه و آگاهانه و اصلاحطلبانه آن حضرت در برابر آفت هستى سوز استبداد و دستگاه هراسانگیز و خشونت کیش دین سالارى ساخته و پرداخته اموى، نه تنها از شکوهبارترین شاهکارهاى امام حسین(ع) که از بىنظیرترین و الهام بخشترین و شعور آفرینترین و موج انگیزترین رویدادهاى تاریخ جهان است و درست به همین دلیل هم این گونه اندیشههاى مترقى و پویا و اصلاح طلب را به سوى خود جلب نموده و پیامدها و ره آوردهاى ماندگارى از خود به یادگار نهاده است.
راستى پدید آورنده شاهکار شکوهبار عاشورا از آفرینش آگاهانه و حکیمانه و شجاعانه این فراز از زندگى الهام بخش و زندگى ساز خویش، چه چیزى را مىجست؟
کدامین هدف بلند را دنبال مىکرد؟
چه اصل مترقى و انسانى را پى مىگرفت؟
کدام گمشده مطلوب و محبوب را مىیافت؟
و در اندیشه تحقیق چه حال و هواى مطبوع، چه شرایط دوست داشتنى، چه فضاى دلنشین و دلنواز و چه دنیاى زیبا و عطرآگینى بود؟ و از چه چیزى رنج مىبرد و بیزار بود؟
راستى امام حسین علیه السّلام چه مىخواست و چه علل و عوامل و انگیزههایى او را به خلق این رویداد شگرف برانگیخت؟ و برانگیزاننده آن تجسم خرد و آن مشعل تابناک هدایت و آن سمبل نور افشان عدالت و آزادى و آن نمونه پر افتخار رادى و سرفرازى که بود؟
در راه یافتن پاسخ شایسته به این پرسش سرنوشت ساز، بهترین و آسانترین راه نگرش درست و محققانه به منطق روشنگر و راهگشاى خود آن حضرت است وآن گاه به منطق خاندان گرانقدر و یاران روشنفکر و پروا پیشه و فداکارش؛ باید آن گونه که زیبنده است به پیامهاى انسانساز، سخنان جاودانه، نامهها و سفارشنامهها، گفتگوهاى ماندگار، شعارها و سرودههاى پر راز و رمز، سخنرانىها و خطابههاى شورانگیز و شعور آفرین، و دیگر آثار بر جاى مانده از آن پیشواى والایىها نگریست، در آن صورت است که شاید، هم با هدفهاى بلند و زندگى ساز او آشنا شد و هم دریافت که او چه مىخواست و از چه چیزى رنج مىبرد و هم به علل و عواملى که آن حضرت را به تدریج به خلق آگاهانه و حکیمانه و دلیرانه و مدبرانه این حماسه بزرگ پى برد و هم انگیزه و انگیزاننده حقیقى آن انسان والا را شناخت و آن گاه خردمندانه اندیشید و الهام گرفت و براى یک زندگى انسانى و آزادمنشانه و بشر دوستانه و در خور شأن فرد و جامعه خردورز و متمدن و صلحجو و حق طلب درسها آموخت.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |